📕کتاب ناطور دشت (ناتور دشت)
📕کتاب ناطور دشت (ناتور دشت)
✍️نویسنده: جی. دی. سلینجر
📑مترجم: آراز بارسقیان
🖨️انتشارات میلکان
اگر می خواهی کتابی دستت بگیری که مرتبط با احساسات یک نوجوان است، نوجوانی که از مدرسه اخراج شده و قبلا هم این اتفاق برایش افتاده است و این بار خیال فرار از خانه را دارد ، کتابی که احتمالا اگر به دست بگیری پایین گذاشتنش سخت است، کتابی که می تواند تو را نه فقط به عنوان یک معلم که به عنوان یک انسان در فکری عمیق غوطهور کند، پیشنهاد می کنم کتاب « ناتور دشت » را بخوانی. کتابی که از آن بیش از ۶۵ میلیون نسخه در دنیا منتشر شده. کتاب این چنین شروع میشود: «اگه آمدهای بشنوی متولد کدام شهرم و کودکی نکبتم چطور گذشته و مامان بابام قبل از به دنیا آمدنم چه میکردند و چه میدانم از این دیویدکاپرفیلد بازیها … بیخیال! اذیتت نمیکنم، راستش اعصابش نیست. تعارف نکرده باشم اینها همه خمیازه آورند.»
و در جایی دیگر آمده: «تا درِ اتاق را بستم و رفتم طرف پذیرایی، صدای دادش بلند شد ولی نشنیدم چه گفت. هرچند که مطمئنم هوار زده «موفق باشی!» امیدوارم موفق نباشم. به عمرم سر کسی هوار نزدم موفق باشد! تو هم اگر خوب فکر کنی میبینی چقدر کار ضایع و مزخرفی است.»
ما به عنوان یک معلم چقدر به دانش آموزان نوجوانمان میگوییم: «موفق باشی!» و چقدر هر بار خود را جای نوجوانی قرار میدهیم که این عبارت را میشنود؟!