کارگاه آموزشی تهیه پوستر امام و کودکان
معرفی_متنی_کتاب
کتاب درود بر برادر ارتشی
پدیدآور: حمیدرضا شاهآبادی
ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
سحرگاهان 22 بهمن خبرهای مأیوس کننده برای ارتشبد قرهباغی ارسال میشد. اخباری حاکی از این که کلانتریها یکی پس از دیگری در حال سقوطاند، سربازان به مردم میپیوندند. همافران، گاردیها را شکست دادهاند، مردم اداره تسلیحات ارتش را به محاصره خود درآوردهاند. نیروهای هوانیروز از فرمان سرپیچی میکنند و حاضر به اطاعت نیستند، سرلشکر نشاط فرمانده گارد جاویدان از فرمان فرمانده نیروی زمینی سپهبد بدرهای سرپیچی میکند و نیرویی برای حمایت از فرماندار نظامی نمیفرستد. درآن لحظات حساس، رژیم شاه میکوشید تا به تنها تکیه گاه خود که سخت بدان امیدوار بود، توسل جوید. یعنی ارتش را به بهانههای گوناگون از پادگانها بیرون کشیده و علی رغم وظیفه اصلی آن که دفاع از مرزهای میهن و حفظ حقوق و مصالح و شرف مردم است رویاروی همان مردم قرار دهد. اما وقتی فطرتهای پاک ارتشیان مسلمان که جزء مردم و بخشی از پیکر این جامعه بودند از خروش و قیام ملت متأثر شد و جرقههای اسلامخواهی و انساندوستی در قلبهای آنها درخشیدن گرفت، تمام امید رژیم که به استوانه تنومند ارتش متکی بود، بر باد رفت و کاخ ظلم و ستم طاغوت فروپاشید.
حمیدرضا شاهآبادی در این کتاب وقایع پیوستن ارتش به ملت را با روزشمار وقایع از تاریخ 13بهمن 1357 تا روزهای پیروزی انقلاب با بیانی ساده و شیوا برای نوجوانانی که در آن روزهای خروش و غرور انقلابی حضور نداشتند به تصویر کشیده است و با استفاده از سخنان و رهنمودهای امام خمینی (ره) که در آن روزها راهگشای مردم و سربازان و فرماندهان ارتشی بود وقایع و اتفاقات انقلاب را بازگو مینماید.
همچنین نویسنده در این کتاب با اشاره به شعارهایی که از سوی مردم و سربازان به گوش میرسید، خواننده را با حال و هوای انقلابی و شور و خروشی که بین مردم بود آشنا میکند.
┈┈┈┈••✾✾••┈┈┈
ارسال از فرزانه نصیری،مسئول کتابخانه علوی
استان زنجان،شهرستان سلطانیه
#کتابخانه_علوی_یوسف_آباد
معرفی_متنی_کتاب
کتاب رویای بعد از ظهر
نویسنده :نیلوفر مالک
ناشر : سوره مهر
رویای بعد از ظهر، از زاویه دید یک نوجوان به نام پارسا روزهای پرتلاطم انقلاب را روایت میکند تا نوجوانان را با آن دوره بیشتر آشنا کند. این کتاب در هشتمین جشنواره داستان انقلاب به عنوان رمان برتر نوجوانان انتخاب شده است.
پارسا شخصیت اصلی این کتاب، به دنبال تعمیر یک چراغ مطالعه دچار برق گرفتگی میشود و وقتی به هوش میآید، خود را در یک فضای جدید و غریبه میبیند.
تمام وسایل اتاق عوض شده و وسایل قدیمی جای آنها را گرفتهاند. این اتفاق باعث میشود او به سالهای قبل از انقلاب برگردد و در دل ماجراهای آن دوره قرار بگیرد.
در بخشی از متن کتاب رویای بعدازظهر میخوانیم:
خیلی ترسیدم. بیاختیار دو قدم عقب رفتم. توی چارچوب در دو نفر ایستاده بودند و به من نگاه میکردند. یکی از آنها خانمی بود با پیراهن گلدار و آن یکی پسر جوانی هجده نوزده ساله. قلبم داشت میکوبید. سرم گیج رفت. انگار رنگ و رویم خیلی ناجور بود؛ چون نگاه آن خانم مهربان شد. لپش را چنگ زد و گفت: «ای وای! این بچه که داره پس میافته!»
واقعاً هم داشتم میافتادم. اتاق دور سرم میچرخید. جوان دوید جلو و بازویم را گرفت. همانجا نشستم. خانم از اتاق بیرون رفت و چند لحظه بعد با لیوانی که حدس زدم باید آب قند باشد برگشت. جوان پرسید: «تو کی هستی پسر؟ اینجا چیکار میکنی؟»
فقط نگاهش کردم. چه سؤالی از من میپرسید! این سؤال را من باید از او میپرسیدم. خانم آب قند توی لیوان را هم زد و آن را داد دستم. با خوردن آب قند حالم کمی بهتر شد. زیر نگاه خیرۀ آنها ناراحت بودم. خانم پرسید: «تو کی هستی پسر جون؟ بچۀ همین محلی؟»
ارسال از فرزانه نصیری،مسئول کتابخانه علوی
استان زنجان،شهرستان سلطانیه
#کتابخانه_علوی_یوسف_آباد